به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

بروجردی، محمد

استان تهران

بروجردی، محمد

دفاع مقدسشهدا و اشخاصفرمانده قرارگاه و بالاتر (جانشین یا معاونین)
استان تهران
آخرین ویرایش: ۱۴۰۴/۰۶/۲۵ چاپ

بروجردی، محمد (دره‌گرگی؛ ۱ فروردین ۱۳۳۳-1 خرداد ۱۳۶۲)، از بنیان‌گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرمانده منطقۀ ۷ سپاه و از شهدای شاخص جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران.

محمد بروجردی در روستای دره گرگ (شهرک شهید بروجردی کنونی)، از توابع اشترنیان در شمال شهرستان بروجرد و در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. او سومین فرزند از خانوادۀ پنج‌نفره‌شان بود. محمدعلی و اشرف برادر و خواهر بزرگ‌تر و عبدالمحمد و اعظم از او کوچک‌تر بودند (شیرازی، ص ۳) مادرش او را میرزا صدا می‌زد و بعدها دوستانش نیز او را چنین خطاب می‌کردند (محمودزاده، نصرت الله، ص ۳). محمد تنها ۶ سال از وجود پدر بهره‌ برد و در ۱۷ رمضان پدرش را از دست داد. از این زمان به بعد مسئولیت و سرپرستی خانواده بر دوش مادرش بود و او بخشی از نیازهای خانواده و فرزندانش را از طریق پخت نان برای اهالی روستا تأمین می کرد. بااین وجود خانواده​اش پس از یک سال به سبب مشکلات مالی ناچار به مهاجرت از روستا به تهران شدند و در خیابان مولوی نزدیک میدان قیام (شاه سابق) سکنی گزیدند (رسالت، ۱۳۶۷، ش۶۹۳).

بروجردی در هفت سالگی وارد مدرسه ​شد. در ادامه شرایط مادی خانواده، وی را مجبور کرد تا تحصیل در کلاس‌های روزانه را رها و برای ادامه تحصیل به مدارس شبانه برود. بدین ترتیب توانست توأم باکار به تحصیل ادامه دهد. او همراه محمدعلی برادر بزرگش روزها در کارگاه خیاطی تشک‌دوزی کار می​کرد. مادر و خواهر و برادرش هم در خانه، با ابرهای خردشده پشتی پر می‌کردند و به‌نوعی همۀ اعضای خانواده اش برای گذراندن چرخه زندگی مشغول بودند. هنگامی که محمد به کارگاه خیاطی رفت، کوچک‌ترین عضو کارگاه بود و به‌سختی پایش به پدال چرخ‌خیاطی می​رسید؛ اما پس از گذشت مدت‌زمان کوتاهی به ماهرترین کارگر تبدیل شد، این روند تا چهارده‌سالگی که توأم با ترک کردن تحصیل است، ادامه داشت (اسماعیلی، ص ۴۱-42؛ فتاحی، ص ۱۹).

در این دوره او به سبب امانت­داری، صداقت در کار و روحیه ظلم‌ستیزی‌اش  مورد احترام دیگران قرار داشت و روحیه را بارها نشان داد. به‌طوری‌که روزی فردی برای باج‌گیری به کارگاه تشک‌دوزی آمده و محمد بااینکه نوجوانی سیزده یا چهارده‌ساله بود فرد باج‌گیر را با چوب درست وسط خیابان و جلو چشم همگان تنبیه کرد، همین مسئله نامش را بر سر زبان​ها انداخت. پس از این مالک کارگاه که فردی یهودی بود، به او پیشنهاد سرکارگری را داد؛ اما از گرفتن مسئولیت امتناع کرد (بروجردی، حسین، ص ۴۴).

مبارزات سیاسی:

دو رخداد مهم در زندگی بروجردی عامل اصلی تحول در وی شد؛ یکم علاقه به دخترخاله‌اش و در نتیجۀ آن رفت‌وآمد بیشتر با خانواده آن​ها که گرایش مذهبی بیشتری نسبت به خانواده​اش داشتند که باعث ​کشانده شدنش به سوی مسائل عمیق مذهبی و سیاسی شد. در ادامۀ این رفت‌وآمدها آشنایی و تأثیر یک روحانی نه‌چندان انقلابی اما سخنوری قهار به نام محمد با عبدالله بوذری و فراگیری نهج​البلاغه از او روند تغییرات مذهبی و سیاسی در بروجردی آغاز شد (همو، ص ۴۴-45).

رخداد دوم هم هنگام نمازخواندن در کارگاه تشک‌دوزی و پرسش شخصی به نام یمینی یا امینی در کارگاه، سپس پیشنهاد اقامه نماز در مسجد فخرآباد (یا مسجد فخرالدوله در محلۀ دروازه شمیران) و دادن آدرس حوزه علمیه آیت​الله احمد مجتهدی تهرانی (۹ مهر ۱۳۰۲ – ۲۳ دی ۱۳۸۶)، برای پاسخ گرفتن در مورد مسائل شرعی به بروجردی است. این دو رخدادها او را به سمت مذهب و پس‌ازآن مبارزۀ سیاسی سوق داد و با شرکت در کلاس​ها و درس​های قرآنی نگرشش به مسائل دینی، سیاسی و اجتماعی دچار تحول اساسی ​شد. به گفته خودش: وقتی به این کلاس​ها رفتم و قرآن را خواندم و مفهوم آیات آن را فهمیدم، چشم و گوش من به روی خیلی مسائل باز شد. معنای طاغوت را فهمیدم. فهمیدم امام خمینی (رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران) کیست و چرا ایشان را از کشور تبعید کرده‌اند؟ (همو، ص ۳ و ۷۵).

بروجردی در همین دوره با هیئت­های مؤتلفه اسلامی (حزب مؤتلفه اسلامی کنونی) ارتباط برقرار کرد و افزون بر شرکت در جلسات عقیدتی- سیاسی، که از سوی مهدی عراقی  (۱۶ شهریور ۱۳۰۹ – شهادت ۴ شهریور ۱۳۵۸) تشکیل می‌شد، سطح بینش و دانش مبارزاتی او بیش‌ازپیش افزایش یافت. به شکلی که به‌صورت مخفیانه در پوشش کسب‌وکار و تأسیس کارگاه تشک‌دوزی در خانه به پخش اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) و جمع‌آوری پول و تکثیر کتاب جهاد اکبر او مبارزه بر ضد حکومت پهلوی را ​افزایش داد (ره‌یافتگان وصال، ص ۵۶؛ اطلاعات، ۱۳۷۶).

در ۱۳۵۰ ش یکی از دوستان بروجردی به نام حسن راودمند او را با محسن کنگرلو، که از جوانان انقلابی و وابسته به گروه فجر اسلام بود، آشنا کرد (کنگرلو، ص ۷۱). آن​ها در پخش اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) در این دوره نقشی فعال داشتند. تداوم این آشنایی و همکاری باعث شد که آن دو به فکر تأسیس گروه توحیدی صف (موسوم به فتوایی یا گروه شمشیری)، با رویکرد مبارزۀ مسلحانه بیافتند و خط‌مشی مبارزه مسلحانه را در دستور کار قرار دهند. بروجردی در ادامۀ فعالیت‌های سیاسی- تبلیغی به این نتیجه رسید که راه سرنگونی حکومت دیکتاتوری پهلوی، مبارزۀ مسلحانه است. او دریافته بود که سرنگونی محمد رضا پهلوی (سل: ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ – ۲۲ بهمن ۱۳۵۷)، جز با تشکیل گروه​​های منسجم امکان​​پذیر نیست و گروه توحیدی صف را با همین هدف پدید آورد. در ابتدا مسئول عضوگیری در شاخه نظامی و پس از چندی مسئول گروه شد. بروجردی توانست تشکیلات این گروه وسیع را چنان مخفیانه سازماندهی‌ کند که ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) نتوانست در آن نفوذ کند. حتی اعضای آن از رده دوم به بعد، نمی‌دانستند با چه کسی کار می‌کنند (بروجردی، حسین، ص ۴۵؛ کنگرلو، ص ۷۱-72).

 پایبندی بروجردی به اعتقادات مذهبی سبب شد، برای اجرای عملیات​ها نظر امام خمینی (ره) را جویا شود. به همین منظور از طریق حجت­الاسلام مهدی شاه‌آبادی (۱۳۰۹- شهادت: ۶ اردیبهشت ۱۳۶۳)، آیت الله مرتضی مطهری (۱۳ بهمن ۱۲۹۸ - شهادت: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸)، مهدی عراقی و آیت الله سید محمد حسینی بهشتی (۲ آبان ۱۳۰۷ – شهادت: ۷ تیر ۱۳۶۰)، با امام خمینی (ره) ارتباط برقرار ​کرد (همانجاها). در آن زمان با حاشیه رفتن فدائیان اسلام و کمرنگ شدن فعالیت مسلحانۀ هیئت های موتلفه، فقط گروه های اسلامی امت واحده، توحیدی بدر، فلاح، فلق، منصورون، موحدین و صف مشی مبارزه مسلحانه داشتند. شعار گروه بروجردی هم ناامن کردن ایران برای آمریکایی​ها بود (بهزادی، ص ۱۷).

در ۱۳۵۰ ش با فاطمه بـى غم دخترخاله‌اش ازدواج کرد. ثمرۀ آن‌ یک پسر به نام حسین و یک دختر به نام سمیه است. یک سال پس از ازدواجش به خدمت سربازی رفت. در پادگان نیز از مبارزه بر ضد شاه غافل نبود و چون خدمت برای رژیم را ناصواب می‌دانست، از پادگان فرار کرد و به منظور دیدار با امام خمینی (ره)، که به نجف تبعید شده بود، به مرز ایران و عراق در خوزستان رفت؛ اما هنگام گذر از مرز، ساواک او را شناسایی، دستگیر و در سوسنگرد زندانی کرد (بهزادی، ص ۱۵). در هنگام بازجویی و شکنجه برای گمراه کردن ساواک با اعتماد به نفس   خود را قاچاقچی معرفی و چنان با که گمراه و حرف​های او را پذیرفت. سرانجام به ۹ ماه حبس تأدیبی با اعمال شاقه محکوم که پس از گذراندن شش ماه از حبسش آزاد و بلافاصله برای ادامۀ خدمت سربازی به ارتش تحویل داده ​شد. این شش ماه حبس تأثیر عمیقی بر بینش او برای ادامۀ راه مبارزه داشت (رسالت، ش۶۹۶؛ اطلاعات، ش ۲۱۲۹۲). او در فرصت پیش‌آمده دست از فعالیت سیاسی برنداشت، در پادگان هم با روشنگری، شماری بسیار از سربازان را با نهضت اسلامی همراه و برای آگاه کردن آنان به مسائل سیاسی تلاش کرد. هدف دیگر او جذب نیروهای ارتش برای کمک به کارهای مبارزانی بود (همانجاها؛ بهزادی، ص ۱۶).

بروجردی پس از پایان سربازی به‌طورجدی گام به میدان مبارزات سیاسی گذاشت و در آغاز با حجت­الاسلام مهدی شاه­آبادی، مهدی عراقی و حجت‌الاسلام احمد صادقی اردستانی ارتباط برقرار کرد و با شرکت در جلسات سیاسی مذهبی، بینش سیاسی خود را بالا برد. او دریافته بود تنها راه نجات مردم از تسلط آمریکا و اسرائیل آگاهی و پیروی از امام خمینی (ره) است و همه همت خویش را در این راه به کاربست. شب​ها اعلامیه‌های امام خمینی (ره) را در کوچه‌پس‌کوچه‌ها شهر می‌برد و به داخل خانه‌ها و مغازه‌ها می‌انداخت تا مردم بامطالعه آن از اوضاع سیاسی کشور آگاه شوند. با هر کس که سروکار داشت، صحبت می‌کرد و مسائل را برایشان توضیح می‌داد. از این راه به‌جایی رسید که شماری از جوان‌های مبارز و مسلمان را جمع کرد تا با کمک آنان کارهای بزرگ و اساسی‌‌تری انجام دهد. تربیت این نیروهای جوان بعدها به کمک وی شتافت (نک: ادامۀ مقاله؛ رسالت، 5 مهر ۱۳۷۳).

ارتباط بروجردی با روحانیت و حلقۀ یاران نزدیک امام خمینی (ره) ازجمله مهدی عراقی باعث شد، همواره در راه درست مبارزات قدم بردارد. در ۱۳۵۵ ش، با چند تن از دوستانش برای فراگیری قواعد جنگی راهی سوریه شد، تا در کنار مبارزان کشورهای عربی منطقه با فنون جنگ چریکی آشنا شود. او و یارانش پس از برقراری ارتباط با امام موسی صدر  (۱۴ خرداد ۱۳۰۷ - شهریور ۱۳۵۷) و محمد منتظری (1  فروردین ۱۳۲۳- شهادت: ۷ تیر ۱۳۶۰)، به فراگیری مهارت‌های نظامی و چریکی در اردوگاه‌های جنبش امل اقدام کرد؛ سپس به لبنان رفت و در آنجا با مصطفی چمران (10مهر ۱۳۱۱ - شهادت: ۳۱ خرداد ۱۳۶۰) آشنا شد و دوره​های رزم چریکی شهری و نبرد پارتیزانی را گذراند. پس از این در ۱۳۵۶ ش، با مصطفی تحیری که از ارتش گریخته بود، برای کسب تکلیف و اتمام ‌حجت از راه سوریه به عراق و به دیدار امام خمینی(ره) در نجف رفت. در این دیدار پیشنهاد ترور شاه را به ایشان داد: «من می​توانم شخص شاه را بزنم اگر مجوز این کار را بدهید؟» که مورد موافقط قرار نگرفت (بروجردی، حسین، ص۴۶؛ کنگرلو، ص ۷۰).

محمد در ادامه و پس از توهین به امام خمینی (ره) در ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامۀ اطلاعات که منجر به راهپیمایی گسترده مردم قم و سرکوب مردم همچنین شهادت شماری در ۱۹ همان ماه شد، یک سلسله عملیات چریکی فشرده و ضربتی بر ضد مراکز سیاسی- امنیتی، اما به­ظاهر فرهنگی حکومت و آمریکاییان، طراحی و اجرا کرد و در همۀ این عملیات​ها، مسئولیت شناسایی، گردآوری اطلاعات، طرح و برنامه‌ریزی را بر عهده داشت. در ادامه با اوج‌گیری روند انقلاب اسلامی شبانه­روز مشغول هدایت و اجرای برنامه‌های سیاسی- نظامی انقلاب بود و به سبب ارتباطات وسیعی که با مبارزان خارج از کشور داشت، اقدام به سازمان­دهی مسلحانه مردم کرد (رسالت، ۵ مهر ۱۳۷۳؛ ره­یافتگان، ۱۳۷۳؛ حسن بیگی، ص۱۰۰؛ بهزادی، ص ۱۸-19).

در این برهه از زمان گروه توحیدی صف به ‌فرماندهی بروجردی فعالیت و اقدامات ویژه​ای برای پیروزی انقلاب انجام داد: ۱. انفجار مرکز تجمع آمریکایی​ها در رستوران خوان ‌سالار در ۲۲ مرداد ۱۳۵۷، ۲. انفجار بالگرد مستشاران نظامی آمریکایی برای جلوگیری از تاخت‌وتاز بیگانگان​ 3. انفجار یک مینی‌بوس حامل چند نظامی آمریکایی بود که با انداختن دو نارنجک به داخل آن باعث کشته و زخمی شدن شماری از نظامیان آمریکایی شد. محمد از اجرای این عملیات ها دو هدف داشت، ۱. هشدار به شاه و آمریکایی​ها که مردم از توطئه‌هایشان خبر دارند و کسانی هستند که جلو این‌ها بایستند و ۲. نشان دادن راه و امیدواری به جوانان مذهبی (شیرازی، ص ۵).

برنامه دیگر بروجردی هم زمان با ورود کورت والدهایم دبیر کل وقت سازمان ملل در ۱۳۵۶ ش و با هدف خنثی سازی ادعای شاه مبنی بر جزیره ثبات بودن ایران در منطقه بود که منجر به طراحی چند انفجار در سطح کشور به‌ویژه در تهران شد هرچند موفقیتی در پی نداشت. این عملیات ها پس از آن طراحی شد که حجت­الاسلام مهدی شاه‌آبادی  یک ‌شب مانده به آمدن دبیر کل سازمان ملل، از محسن کنگرلو می​خواهد اقدامی بر ضد رژیم انجام دهد و تا می​تواند شهر را شلوغ کند. به همین منظور وی با درمیان گذاشتن موضوع با بروجردی، سازمان‌دهی چند عملیات را تا فردا به او می سپارد که به سبب ذیق وقت اجرایی نمی شود؛ اما نوشتن، چاپ و پخش چند اعلامیه تا پیش از طلوع آفتاب در بازار و سطح شهر باعث به تعطیلی بازار تهران و حتی چند شهر بزرگ دیگر شد (کنگرلو، ص ۷۱-72).

از دیگر اقدامات محمد بروجردی و گروه توحیدی صف می توان به این ها اشاره کرد: انفجار نیروگاه برق کاخ جوانان در منطقه شوش تهران؛ خلع سلاح قرارگاه شهربانی تهران، کلانتری ۱۴ تهران در خیابان غیاثی (شهید آیت​الله سعیدی)، پادگان جمشیدیه؛ آزادسازی مرکز رادیو و تلویزیون از دست نیروهای گارد جاویدان در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ که منجر به اصابت گلوله به پای او و شهادت یکی از یارانش به نام هادی بیگ​زاده شد (محمودزاده، عبدالله، ص ۴۸-49؛ همانجا).

حفاظت از امام:

گسترش اعتراضات مردم در پائیز ۱۳۵۷ ش، سبب شد شاه برای سرکوب انقلاب و حفظ جانش از ایران فرار کند. با رفتن شاه زمزمۀ آمدن امام خمینی (ره) به ایران بر سر زبان​ها افتاد و ایشان هم مأموریت تصمیم‌گیری برنامه، ریزی استقبال و حفاظت را به شورای انقلاب سپرد. اعضای شورای انقلاب با برگزاری چند جلسه به بررسی این موضوع پرداختند. در بخش حفاظت سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) و گروه صف هر یک طرح​های حفاظتی خود را تهیه و در حضور اعضای شورای انقلاب به توضیح و دفاع از آن پرداختند. آیت الله مطهری از اعضای شورا بیان می​کند: «ما دو طرح داریم طرح اول متعلق به مجاهدین خلق و طرح دوم را گروه توحیدی صف ارائه داده است» (فتاحی، ص ۱۴).

مسعود رجوی رهبر و موسوی خیابانی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین در جلسه شورای انقلاب با دادن ضمانت کتبی متعهد می شوند که هیچ اتفاقی برای امام نیفتد؛ اما در ادامه شروطی برای اجرای آن می گذارند ازجمله: تأمین اسلحه، تحویل امام خمینی به سازمان در طول مراسم، همراهی یک تن از اعضای سازمان با ایشان، مداخله نکردن دیگران در اجرای برنامه و استقرار اعضای سازمان با پرچم و آرم سازمان مجاهدین با عکس شهدای سازمان (همانجا؛ رفیق دوست، ص ۳۳).

 بروجردی به همراهی مصطفی تحیری پیش از ارائه طرحشان در شورای انقلاب آن را برای آیت الله بهشتی از نشستن هواپیما تا پیاده شدن امام خمینی (ره)، همچنین بر عهده گرفتن تهیۀ اسلحه و آماده سازی ۱۰ دستگاه اتومبیل ضدگلوله تشریح کرد. در ادامه اجرای آن را مشروط می کند به اینکه: «هیچ‌کس متوجه نشود که ما افتخار این مسئولیت را به عهده گرفته‌ایم. می‌خواهیم چون گذشته ناشناخته باشیم. ترس از آن داریم که تمام زحمات ما نزد خدا بی‌اثر شود. ما قصد نداریم سهمی برای خود قائل شویم». آیت‌الله بهشتی با نگرانی می​پرسد: « شما چقدر به طرحتان اطمینان دارید؟ این چهار هزار نفر مسلح را از کجا خواهید آورد؟ نیروهای ویژه خود را چگونه وارد فرودگاه خواهید کرد؟ آن‌همه آرپی‌جی را چگونه تهیه و با خود حمل می‌کنید که در برابر مقاومت احتمالی تانک‌ها با آن‌ها درگیر شوید؟». مصطفی تحریری هم به آیت‌الله بهشتی می​گوید: «اجازه بدهید خودمان به آن‌ها توضیح بدهیم» (فتاحی، ص ۱۴؛ شیرازی، ص ۵ - 6).

 پس از دفاع بروجردی از طرح یادشده در جلسۀ شورای انقلاب، آیت‌الله بهشتی می​گوید: «شما پیروز شدید». بدین ترتیب بروجردی به دستور وی و نظارت مهدی عراقی گروه حفاظت از امام را تشکیل داد و پس‌ازآن نیز یگان حفاظت از محل سکونت امام خمینی (ره) در تهران را سازمان‌دهی کرد؛ نیز در مدرسه رفاه و در آن دورۀ حساس، مسئول حفاظت از ایشان بود. او افزون بر فعالیت‌های یادشده به تأسیس یک ایستگاه تلویزیونی به نام ایستگاه انقلاب و پخش پیام‌ها و اعلامیه‌های امام خمینی (ره) از آن، همچنین نصب یک دستگاه گیرنده قوی برای شنود مکالمات سران ارتش اقدام کرد. درادامه پس از مدتی سرپرستی زندان اوین را هم بر عهده گرفت (همانجاها).

 انقلاب و جنگ

۱. تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:

محمد بروجردی در بهار ۱۳۵۸ برای پاسداری از اقامتگاه امام خمینی (ره) و مسئولیت زندان اوین پیشنهاد تأسیس نهادی را داد که با تکیه بر آن بتوان از انقلاب دفاع کرد. او اعتقاد داشت با تشکیل سپاه و آموزش نظامی، فرهنگی و سیاسی به نیروی جوان، آن​ها می​توانند با توطئه‌های فرهنگی، دسیسه‌های سیاسی و نظامی دشمن مبارزه کنند. مسئله دیگر حفاظت و کنترل گروه​های مسلح و مبارز پیش از انقلاب بود که باید به آن رسیدگی می​​شد. از طرفی در ماه​های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی توطئه‌های دشمنان داخلی و خارجی شدت گرفت، در تتیجه ضرورت تشکیل نیروای وفادار و انقلابی لازم می‌نمود. به گونه ای که برخی از اعضای شورای انقلاب هم به چنین باوری اعتقاد پیدا کرده بودند. بدین منظور آن را با امام خمینی (ره) در میان گذاشتند. در نتیجه بروجردی با نظارت شورای انقلاب و با حضور آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (رهبر کنونی انقلاب) و یازده تن دیگر، این نهاد را پایه‌گذاری کردند. بروجردی هم مسئولیت عملیات پادگان ولی‌عصر را بر عهده گرفت. او از همان روزهای نخست به‌ضرورت آموزش عقیدتی- سیاسی به پاسداران انقلاب در کنار فنون نظامی با نظارت روحانیت تأکید داشت. موضوع دیگر پس از تشکیل سپاه انتخاب فرمانده آن که بروجردی هم یکی از گزینه​های فرماندهی سپاه بود؛ اما وی از پذیرفتن آن امتناع کرد، بعدها سید ابوالحسن بنی​صدر رئیس جمهور وقت (2 فروردین ۱۳۱۲ – ۱۷ مهر ۱۴۰۰) دوباره فرماندهی سپاه را به او پیشنهاد داد (بهزادی، ص ۲۱-23؛ صمدی، ص ۳۲؛ محمودزاده، محمود، ص ۵۴؛ محمودزاده، نصرت الله، ص ۸۹-90).

۲. کردستان:

با شروع اغتشاشات برنامه‌ریزی‌شدۀ ضد انقلاب در مناطق کردنشین کشور و حمایت عراق از آن‌ها این منطقه دچار آشوب و کشتاری بسیار شد. امام خمینی (ره) هم در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ با صدور پیامی دستور سرکوب ضد انقلاب و برقراری امنیت در منظقۀ کردستان را به نیروهای مسلح داد صادر کرد (ص ۲۸۵). پس از صدور این فرمان بروجردی که پیش از این از جنایات ضد انقلاب نسبت به مردم بی‌دفاع، نیروهای انقلابی و جهادگران در سطح کردستان، به­ویژه بریدن سر هیجده پاسداران مجروح در بیمارستان شهر پاوه، آگاه بود، به پاوه رفت. و با سازمان‌­دهی نیروها و اجرای مدبرانه چند عملیات، تجزیه​طلبان را ناچار به فرار کرد (بهزادی، ص ۲۸).

سپس برای مقابله با فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق و حزب دموکرات، با گروهی از پاسداران انقلاب اسلامی به سنندج رفت (بهزادی، ۱۳۷۵). بدین ترتیب نخستین حکم فرماندهی برای مأموریت به استان​های کردستان و کرمانشاه به وی داده شد. او در شرایطی به سنندج رفت که این شهر و پادگان لشکر ۲۸ ارتش به محاصرۀ نیروهای ضد انقلاب درآمده بود و خطر سقوط، پادگان سنندج به چشم می خورد. در چنین شرایطی با تدبیر بروجردی محاصره شهر پس از چهل روز در هم شکست (محمودزاده، محمود، ص۵۰).  

3. تشکیل سازمان پیش­مرگان مسلمان کُرد

دامنه توطئه ضد انقلاب در مناطق کردنشین کشور چنان گسترده بود که همه شهرهای کردستان محل تاخت‌وتاز ضدانقلاب شد. او در همان زمان به تجزیه‌وتحلیل اوضاع منطقه پرداخت و به این نتیجه رسید که تنها راه نجات کردستان، تشکیل نیرویی از مردم کردستان است تا با داشتن سلاح و آشنایی بافرهنگ و زبان مردم بومی بتوانند به مقابله با توطئه‌ها بپردازند. بروجردی برای انسجام و سازمان‌دهی مردم مسلمان کردستان، طرح تشکیل سازمان پیش­مرگان مسلمان کُرد را تدوین و به شورای عالی سپاه ارائه داد. پس از تصویب طرح، مسئولیت این کار به وی سپرده شد (صفوی، ص ۲۷-28؛ محمدی نژاد، ص ۷۹ ).

بروجردی با همین اعتقاد، سازمان پیش​​مرگان کرد مسلمان را تأسیس و در اکثر شهرهای کردستان عناصر بومی مؤمن را جذب کرد و خود به امر آموزش، تسلیح و هدایت پیش­مرگان مدافع انقلاب اسلامی پرداخت (کیهان، ۱۳۷۳). بسیاری از افراد، حتی نزدیکان، دوستان و همفکرانش در این کار با او مخالف بودند و مسلح کردن مردم کردستان را به صلاح نمی‌دانستند؛ اما بروجردی آن‌چنان به مردم اعتقاد داشت که نقشه خود را عملی کرد. با اجرای عملیات آزادسازی کامیاران و نقش این گروه، مشخص شد، فکرش درست بوده است. با بودن این گروه، ضدانقلاب خلع سلاح می‌شد. افراد این سازمان همه بومی بودند و هیچ اتهامی به آن‌ها نمی‌چسبید. باهمت و پشتکار او و همکاری و همیاری پیش‌مرگان مسلمان، شهرهای کردستان یکی پس از دیگری آزاد شد و از سلطه ضد انقلاب درآمد و مردم توانستند ثمرات و نتایج انقلاب را ببینند ( قهرمان من؛ ظریفیان). 

بروجردی در این مدت با تشکیل ستاد عملیاتی در شمال غرب، تمام حرکات ضد انقلاب را به‌عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت و پاسداران و بسیجیان را فرماندهی می​کرد. او موفق شد، اکثر مناطق آلوده را پاک‌سازی و عملیات​​های بزرگی را سازمان‌دهی کند ازجمله؛ آزادسازی محور پیرانشهر به سردشت که درواقع جزء مناطق مرکزی و اصلی ضدانقلاب بود و با ابتکار، خلاقیت، شجاعت و توکل توانست این جاده را آزاد و منطقه را از لوث دشمنان پاک‌سازی و از همه مهم​تر تثبیت کند. وی اعتقاد داشت، کار نظامی صرف جواب نمی​​دهد، لذا به مردم منطقه اعتماد و نیروهای مردمی و نخبگان را شناسایی و سازمان‌دهی کرد تا به هدف موردنظرش که ایجاد امنیت پایدار بود، برسد. همچنین برای نیل به پیروزی سریع و قاطع به ترکیب مقدس سپاهی- ارتشی اعتقاد داشت و همه نیروها را بر این اساس سازمان‌دهی می​کرد (شیرازی، ص ۴). از دیگر فعالیت‌های بروجردی مقابله بانفوذ دشمن به شهرها، ترور، مین​گذاری، انفجار اماکن نظامی و دولتی بود. برای جلوگیری از این اقدامات که موجب تضعیف روحیه و تحلیل قوای نیروهای خودی همچنین افزایش روحیه و تقویت جذب نیرو به احزاب مسلح ضدانقلاب می​شد، سازمان دفاع شهری را بنیان نهاد که پس از گسترش، بعدها به گردان­های ثارالله ارتقاء یافت (رستگار پناه).

4- تشکیل قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)

ضد انقلاب مسلح با ایجاد ناامنی در استان‌های مرزی تلاش داشتند با زیر فشار قرار دادن حکومت مرکزی به هدف خود، که تجزیه این استان‌ها و خود مختاری بود، دست یابند. استان‌هایی که دست‌خوش بحران امنیتی شدند، شامل مناطق کرد‌نشین شمال غربی استان کرمانشاه، استان کردستان و غرب و جنوب غربی استان آذربایجان غربی بود (صفاری، ص ۱۴؛ صادقی، ص ۱۲). در مقابل نیروهای مسلح با همکاری مردم به ویژه اهالی همین استان های یادشده برای ایجاد آرامش و مقابله با عناصر تجزیه‌طلب از سرتاسر ایران به این مناطق گسیل و سازمان‌دهی شدند. در هر شهر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر قوای مسلح ایران به مقابله با ضدانقلاب پرداختند. در ابتدا حضور این نیروها تعریف‌شده‌ نبود و هماهنگی چندانی بین آن‌ها وجود نداشت، بنابراین، مشکلاتی ازجمله آشفتگی در عملیات‌ها و دادن تلفات خودی به وجود ‌آمد (همو، ص ۴۵؛ حکمتیان، ص ۳).

پس از تقسیم سپاه پاسداران به مناطق مجزا در سطح کشور، فرماندهی منطقه ۷ سپاه کشوری، شامل استان­های همدان، کرمانشاه، کردستان و ایلام به بروجردی سپرده شد (بهزادی، ص ۳۷-38). او با توجه به مسئولیت و درک بالایش از وضعیت منطقه نخستین ستاد مشترک نیروهای مسلح را در کردستان تشکیل داد و با هماهنگ کردن نیروهای ارتش، سپاه و ژاندارمری، همه توان و قدرت آن‌ها را در یک خط و به‌سوی یک هدف، منسجم کرد. درادامه ضرورت هماهنگی و تعامل بین یگان‌های سپاه، ارتش و ژاندارمری برای مقابله با گروه‌های ضدانقلاب، تشکیل یک مرکز قوی را اجتناب ‌ناپذیر ‌می​کرد (حکمتیان، ص ۲)، در آن هنگام یگان‌های نظامی در استان‌های کردستان و آذربایجان غربی با تشکیل ستاد مشترک عملیات ویژه ارتش و سپاه در منطقه، با نام ستاد فرماندهی شمال غرب تلاش کرد، تا با رفع ناهماهنگی بین یگان‌ها، از نفوذ بیشتر ضد انقلاب به دیگر مناطق جلوگیری کند. نتیجه آن نیز سرعت بخشیدن به پاک‌سازی مناطق بحرانی و محورهای مواصلاتی در ۱۳۶۰ ش بود. به‌طوری‌که شهرهای اشنویه و بوکان به‌سرعت پاک‌سازی شد (عابدی، ص ۱۷۵؛ نوروزیان، ۵۲ و نیز نک: صادقی، اطلس راهنما ۹، ص۶۰ و ۶۸).

در این هنگام مأموریت اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأمین امنیت کشور بود و سپاه منطقه ۷ به فرماندهی محمد بروجردی هم مسئولیت تأمین امنیت استان‌های همدان، کرمانشاه و کردستان، نیز مرزهای مشترک ایران و عراق را بر عهده داشت. کارنامۀ درخشان این سپاه در برقراری امنیت در سه استان یادشده، نظر محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه را برای بهره‌برداری از ظرفیت کارآمد آن جلب کرد. به همین منظور سپاه همایشی در دی ۱۳۶۰ برگزار و یکی از اهداف آن را تشکیل یک تیپ توانمند از همین منطقه بیان کرد. هرچند محمد بروجردی به حفظ دستاوردهای امنیتی در منطقه فرماندهی خود تعلق فراوانی داشت؛ اما تهدیدهای ارتش عراق در مناطق مرزی کشور به ویژه در استان خوزستان را به درستی درک کرده بود. به همین سبب با تشکیل این تیپ موافقت و فرماندهان زیر امر خود را هم برای این منظور ترغیب کرد (شیری، ص ۲۴ - ۲۵).

پس از آزادسازی خرمشهر (3 خرداد ۱۳۶۱) و اجرای عملیات های رمضان و والفجر مقدماتی به ترتیب در تیر و بهمن ۱۳۶۱ ش، فرماندهان سپاه برای برقراری امنیت کامل در غرب و شمال غربی کشور به سازمان‌دهی بهتری در این منطقه اقدام کردند. به همیم منظور بروجردی ایدۀ تشکیل قرارگاه مشترکی بین ارتش و سپاه برای طراحی، هدایت و رهبری مشترک و منسجم را، که طرح اولیه اش به ۱۳۵۹ ش بازمی‌گشت، مطرح کرد. پس از موافقت مسئولان با این طرح، مسئولیت تشکیل و راه‌اندازی آن به وی واگذار و با اصرار فرماندهان سپاه و ارتش  قائم‌مقام قرارگاه شد (بهزادی، ص ۴۰). بدین ترتیب در ۱۳۶۱ ش قرارگاه مشترکی با نام قرارگاه مشترک سپاه و ارتش با حضور بروجردی، رحیم صفوی و علی صیادشیرازی در مناطق کردنشین تشکیل شد. این قرارگاه ارتباطش با مدیریت اجرایی، ارتباط تعاملی و رفتاری بود. آن​ها اتاقی را برای هماهنگی عملیات در نظر گرفتند. این اتاق در پادگان لشکر ۲۸ سنندج بود و فرماندهی عملیات پاک​سازی شهر را بر عهده داشت (گروه نویسندگان، ص ۳۱؛ سرو قامتان، ص ۷ و ۹).

پس‌ازآن محسن رضایی، مصطفی ایزدی و محمد بروجردی و شماری دیگر به این نتیجه رسیدند که سپاه پاسداران باید در آن مناطق قرارگاهی مستقل تأسیس کند. بدین ترتیب در ۱۹ مرداد ۱۳۶۱ قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در شهر ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی، راه‌اندازی شد (جمهوری اسلامی، شماره ۹۲۶، ص ۲). براین اساس محمدابراهیم سنجقی به فرماندهی قرارگاه حمزه سپاه، سرهنگ حسن آبشناسان به فرماندهی قرارگاه حمزه ارتش و سرهنگ بیژن بهرام​پور به فرماندهی قرارگاه حمزه ژاندارمری منصوب شدند (صادقی، ص ۴۵)؛ اما سنجقی اعتقاد داشت که فرمانده اصلی بروجردی است و هر چه او بگوید را عمل می​​کند. درواقع فرمانده روحی، روانی و درصحنه میدان بر عهده بروجردی بود، اما ازنظر شکلی و اسمی سنجقی فرماندهی قرارگاه را بر عهده داشت (سرو قامتان، ص ۹).

5- تشکیل تیپ (لشکر۵۵) ویژه شهدا

تشکیل تیپ ویژه شهدا یکی دیگر از ابتکارات بروجردی بود (نوروزیان، ص ۵۲). با گسترش دامنه فعالیت قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در غرب کشور، ضرورت تشکیل یگان رزمی ویژه برای جنگ‌های غرب کشور احساس شد. وی در اوایل سال ۱۳۶۱ ش به‌اتفاق محمدعلی گنجی زاده، ناصر کاظمی، محمود کاوه و مصطفی ایزدی تصمیم ​گرفت تیپ ویژه شهدا را تشکیل دهد (نک: ایزدی و دیگران، ص ۶۹۶). فرماندهی این تیپ را نیز به ناصر کاظمی سپردند (بهزادی، ص ۴۲-43). نیروهای این تیپ متشکل از افراد آموزش‌دیده و منسجم سپاه بودند. این تیپ بیشترین نقش را در آزادسازی شهرهای منطقۀ کردستان داشت و فرماندهان آن از بهترین پاسداران کردستان بودند. در پی شهادت کاظمی در جریان پاک‌سازی محور پیرانشهر- سردشت و شهادت علی گنجی­زاده فرمانده بعدی بروجردی فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعب‌العبور مسیر پیرانشهر - سردشت را بر عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام، ضد انقلاب را در این عملیات شکست داد (ره‌یافتگان ... ، ص ۵۸؛ رسالت).

6- جنگ

با آغاز جنگ تحمیلی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران و حتی قبل از شروع هجوم سراسری ارتش بعث، شاید بتوان گفت یکی از کسانی که احتمال حمله ارتش عراق به ایران را قبل از این‌که جنگ شروع شود مطرح کرد، بروجردی بود. او به اطلاعاتی که از سوی فرماندهان سپاه​های مستقر در شهرهای مرزهای می​رسید، توجه می​کرد که این نوع آرایش از سوی ارتش عراق که در مرز وجود دارد فقط به خاطر درگیری​های مرزی نیست بلکه یک نوع آرایش جنگی است. اولین باری که به‌صورت جدی مسئله جنگ و قریب‌الوقوع بودن آن در بین مسئولین اصلی کشوری که به کرمانشاه رفته بودند، مطرح شد یک هفته یا ده روز قبل از آغاز جنگ بود که بنی​صدر و بعضی از فرماندهان نظامی ازجمله تیمسار ظهیرنژاد و فلاحی آنجا بودند. زمانی که جنگ آغاز شد، بروجردی در کرمانشاه بود و مسائل مربوط به آنجا و کل جبهه غرب را دنبال کرد (علایی، ص ۶۸).

در مهر ۱۳۵۹ بروجردی به همراه هم­رزمانش راهی سرپل​ذهاب شد و در نبردی نابرابر که منجر به جراحت شدید او شد، آنجا را از محاصره دشمن آزاد کرد. در این نبرد او چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و از ناحیه دست نیز به­سختی مجروح شد، اما تا زمان شکستن حصر و رفع خطر، میدان جنگ را رها نکرد (رسالت). پیروزی نیروهای ایران در عملیات بازی دراز۱ و ۲ که اولین عملیات مشترک سپاه و ارتش بود، مدیون حضور او است (سرو قامتان، ص ۳).

پس از تثبیت و جلوگیری از پیشروی ارتش عراق در خاک ایران، فرماندهان سپاه و ارتش با برنامه​ریزی درصدد بیرون راندن متجاوزین برآمدند. با توجه به حساسیت منطقۀ جنوب تمرکز اصلی بر آزادسازی مناطق اشغالی در آنجا معطوف شد. بروجردی در رأس گروهی از فرماندهان آزموده نبردهای غرب کشور، برای تشکیل و سازمان‌دهی یگان‌های رزمی سپاه در به خوزستان رفت. باوجود مسئولیت‌های سنگین و رهبری نبردهای غرب کشور لحظه‌ای از جبهه‌های جنوب غافل نبود، به‌ویژه در نبرد طریق‌القدس و تثبیت فتح بستان با اجرای دو رشته عملیات انحرافی مطلع الفجر در گیلان غرب و محمد رسول‌الله در محور پاوه - مریوان ارتش عراق را وادار کرد نیرو و امکاناتش را برای تقویت به جبهۀ جنوب انتقال ندهد؛ او همچنین در عملیات فتح‌المبین در ۲ فروردین ۱۳۶۱ نقشی ارزنده و اساسی ایفا کرد (بهزادی، ص۴۰).

محمد بروجردی سرانجام در ۱ خرداد ۱۳۶۲ همراه پنج ‌تن دیگر از فرماندهان برای انتخاب مکان مناسب استقرار تیپ ویژه شهدا، شهر مهاباد را ترک، با همه خداحافظی کرد. به گفتۀ بسیاری از همرزمانش چند روز پیش از آن، برخوردهای بروجردی طوری شده بود که همه برای او احساس خطر می‌کردند. به همین سبب به سفارش یکی از دوستانش، اجازه ندادند تنها برود و خودرویی مجهز به تیربار او را همراهی کرد؛ اما پس از رسیدن به سه­راهی مهاباد - نقده براثر انفجار مین به همراه سه نفر از یارانش به شهادت رسید (صمدی، ص ۳۳؛ بهزادی، ص ۴۵).

از شهید بروجردی دو وصیت​نامه به‌جامانده که نخستین آن را پیش از رفتن به منطقۀ کردستان و دومی را قبل از شهادتش نوشته است. در آن‌ها به تربیت صحیح فرزندانش و طلب آمرزش از خانواده پرداخته است: «درخواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آن‌ها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد» (بروجردی، محمد، ص ۱۰۸) و اینکه به سبب پایبندی به آرمان​های انقلاب نتوانسته به خانواده​اش رسیدگی کند پوزش طلبیده: «شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده‌ام و به همین خاطر نسبت به خانواده‌ام رسیدگی نکرده‌ام، بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می‌کردم و هیچ‌وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت‌ را رها کنم و بدین‌وسیله از همه آن‌ها معذرت می‌خواهم و طلب بخشش دارم ... ولی این اطمینان را به خانواده‌ام می‌دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده‌اند» (همانجا). در ادامه به موضوعات سیاسی و توصیه به پیروی از امام خمینی (ره) اشاره دارد «مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک‌وتعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است. وجود امام [خمینی (ره)] امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است ... وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، ازنظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریان‌های انحرافی دارند، بشناسند» (همان). در دومین وصیت‌نامهاش که بسیار کوتاه است پس از طلب حلالیت، به حقوق مادر و ورثه​اش اشاره دارد (همان).

منش فرماندهی:

بروجردی در همۀ عملیات​ها، بیش از هر چیز به مردم و به منافع آن‌ها می‌اندیشید. هر جا ذره‌ای منافع مردم به خطر می‌افتاد، طرح عملیات را تغییر می​داد و طوری عمل می​کرد که زیانی به آن‌ها نرسد. همواره به نیروهایش سفارش می​کرد با مردم رودررو نشوید و خدمتگزار آن‌ها باشند. جوان‌هایی که به اسارت نیروهای انقلاب درآمده بودند، در برخورد با او از کردار گذشته خود پشیمان می​شدند و از او چاره‌جویی می‌کردند. حتی بسیاری از پدر و مادر زندانیان از او می​خواستند برنامه​ای اجرا کند تا دیگر جوان‌ها در دامان ضد انقلاب نیفتند. با این­که به او توصیه‌شده بود، در خط مقدم جنگ حضور نداشته باشد؛ اما همیشه پیشاپیش نیروها حرکت می‌کرد که همین باعث شد بارها هم­رزمانش را از محاصره ضدانقلاب خارج سازد (رضایی ، ص ۵۸؛ نیز نک: شیرازی، ص ۷؛ همت، ص ۸). در ۲۹ سالگی فرمانده سه استان حساس و مهم جنگی کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی بود (صفوی، ص ۲۷)

بروجردی حلقه وصل ارتش، سپاه، بسیج، نیروهای مردمی، پیش​مرگان کرد مسلمان و ژاندارمری در غرب کشور بود. منطقه را به‌خوبی شناسایی می​​کرد. در ستاد قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش یکی از ارکان اصلی این قرارگاه محسوب می شد (هاشمی سرو قامتان، ص ۷).

آدم​​شناس و نخبه پرور بود. افراد مستعد فرماندهی را از میان نیروهای متعدد کشف کرد و پرورش و میدان می​​داد. از جملۀ آنان میتوان به این ها اشاره کرد:  احمد متوسلیان * فرمانده سپاه مریوان و بنیانگذار لشکر ۲۷ مکانیزه محمد رسول الله (ص)، ناصر کاظمی* فرمانده سپاه کردستان، نخستین فرمانده تیپ ویژه شهدا و فرماندار شهر پاوه، محمدعلی گنجی‌زاده (20 شهریور ۱۳۴۰- 29 شهریور ۱۳۶۱)، دومین فرمانده تیپ ویژه شهدا، محمد ابراهیم همت فرمانده سپاه پاوه و دومین فرمانده لشکر یادشده و سعید گلاب* مسئول آموزش عقیدتی سپاه منطقه ۷ (شیرازی، ص ۶). همه وجودش را برای اسلام گذاشته بود خدمت- فعالیت کار و تلاشش همه برای اسلام بود. فرماندهی بود که بر دل​ها فرماندهی می​کرد (آبشناسان، ص ۱۰-11؛ محمودزاده، عبدالله، ص ۵۴).

بروجردی برای تغییر وضعیت منطقه سیاسی و فرهنگی منطقۀ مأموریت خود از نیروهای  خوش بیان و با سواد که قدرت تحمل سختی​ها را داشته باشند بهره می گرفت (منصوری، ص ۳۰). نیروهای پیش‌مرگان کرد مسلمان را چنان آموزش داده بود که برای حفظ کشور تا شهادت مبارزه می کردند بروجردی معتقد بود آدمی که می​تواند درجایی بی‌سروصدا خدمت کند و هم خدا و خودش را راضی کند نباید به‌جای دیگری برود. فلذا در کردستان نقش یک نجات‌دهنده را ایفا نمود و این را همه قبول دارند (رفیق دوست، ص ۳۶). شهید سرلشکر حسن آبشناسان: هر چه می​​گفتیم: «برادر بروجردی بیا جلسه​​ بگذاریم و نقاط ضعف و قوت ضدانقلاب را بررسی کنیم» ایشان می​​گفت: «ضدانقلاب نقاط قوت ندارد، نقاط قوت ضدانقلاب نقاط ضعف ماست، ما اگر ضعف خود را بپوشانیم ضدانقلاب نقاط قوت ندارد» (سرو قامتان، ص ۱۷).

2- رفتار شخصی

شهید بروجردی به سبب داشتن محاسن بور و صفاتی ازجمله مهربانی، صلح​طلبی، فعالیت دلسوزانه و رفتار پدرانه به حضرت عیسی شباهت داشت و به همین دلیل پس از شهادتش به «مسیح کردستان» شهرت یافت (صمدی، ص ۳۳؛ ره‌یافتگان، ص ۵۸؛ علایی، ص ۶۸). او ارتباط مستقیم و صمیمانه​​ای با عشایر منطقه و با مردم کرد داشت؛ به‌طوری‌که بالباس محلی در بین مردم حضور می یافت و به آن‌ها خدمت می​​کرد. برای ضد انقلاب هم دلسوزی و با دستگیرشدگان​​ صحبت می​کرد. عشق و علاق وصف​​ناشدنی به مردم کردستان داشت و در سخت​​ترین شرایط، به مشکلات مردم می​​اندیشید و چون خود فردی زجرکشیده بود، بااحساس عمیق دینی همواره به محرومان فکر می​​کرد (رضایی،  ص ۲۵؛ سرو قامتان، ص ۳و ۷). خلقی نیکو و در کارهایش به رضای الهی توجه داشت. بدون ریا، کبر و منیت بود (محمودزاده، عبدالله، ص ۵۴؛ علایی، ص ۶۴). در مواقع بحرانی همیشه به ائمه به خصوص امام زمان(عج) توسل می​کرد (موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ص ۹۶).

آیت الله خامنه ای به بروجردی علاقه مند و احترام ویژه ای به او می گذاشت (همو، ص ۲). از دیگر ویژگیهای او ولایتمداری، اراده محکم و مجاهدت بود. هیچ‌گاه در چهره او تردید و ابهامی دیده نشد نخستین فرماندهان ارشد سپاه بود که پس از پیام امام خمینی (ره) مبنی بر استعفای نیروهای سپاه از احزاب و گروه​های سیاسی استعفا داد (رضایی،  ص  25؛ سرو قامتان، ص ۳؛ محمودزاده، عبدالله، ص ۵۳). بروجردی معتقد بود آدمی که می​تواند درجایی بی‌سروصدا خدمت کند و هم خدا و خودش را راضی کند نباید به‌جای دیگری برود. فلذا در کردستان نقش یک نجات‌دهنده را ایفا نمود و این را همه قبول دارند (رفیق دوست، ص ۳۶).

شهید بروجردی علی‌رغم داشتن موقعیت برجسته در بین فرماندهان عالی­رتبه نیروهای مسلح اعم از ارتش و سپاه، در برخورد با افراد تحت فرمان بسیار خاضع و خاشع بود، در هر عملیاتی پیشاپیش نیروهای تحت امر خود حرکت می‌کرد و علاقه زیادی به بسیجیان داشت. از دوربینِ تلویزیون و مصاحبه‌های مطبوعاتی گریزان بود و دوست داشت که گمنام بماند. لباس سبز سپاه را بر تن داشت و آن را کفن خود می‌دانست. او تابع محض ولایت‌فقیه بود و بزرگ‌ترین نمود آن تابعیت، طراحی راهبردی و تنظیم خط‌مشی عملیاتی سپاه در کردستان بر اساس سخنان حضرت امام خمینی(ره) بود (اسماعیلی، ص ۲۵۶و۲۵۹؛ رستمی، ص ۲۸). از دیگر مسائلی که شهید بروجردی خود را نسبت به آن مقید می‌ساخت، ملاقات با خانواده‌های شهدا و جانبازان بود و همواره می‌گفت که خدا ما را به­واسطه همین شهدا، آزمایش می‌کند (رسالت، ۱۳۶۷).

بروجردی در جریان اغتشاشات کردستان فرماندهان و مدیران بزرگی را تربیت کرد ازجمله مؤسسین تیپ ۲۷ محمد رسول​الله که آن‌ها نیز وی را معلم و فرمانده خود می​دانستند و به او بسیار ابراز علاقه می​کردند (نک: بهزاد، ص ۸۰۶).

مآخذ:  اسماعیلی، عباس، مسیح کردستان، قم: لشکر ۱۷ علی بن ابی­طالب، ۱۳۷۶ ش؛ اطلاعات، ش ۲۱۲۹۲، ۱۴ اسفند ۱۳۷۶ ش؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج ۹، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1378 ش؛ ایزدی، مصطفی، جواد استکی و مسعود یاران، تاریخ بیست‌ساله پاسداری از انقلاب اسلامی در غرب کشور، کتاب ششم، ۱۳۸۷ ش؛ بهزاد، حسین و گلعلی بابایی، همپای صاعقه، با همکاری انتشارات سوره مهر، لشکر ۲۷ محمد رسول​الله(ص)، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۷ ش؛ بهزادی، حسین، پرچم­داران خورشید، تهران: صبح، ۱۳۷۵ ش؛ حسن بیگی، ابراهیم میرزا، کنگره بزرگداشت سرداران شهید سپاه، ۱۳۷۶ ش؛ حکمتیان، امیرمحمد، قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع)، شکل‌گیری، سازمان، فرماندهی، WWW.DEFAMOGHADDAS.IR. تهران: ۱۳۹۷ ش؛ رسالت، ش ۶۹۳، ۱۱ خرداد ۱۳۶۷، ش ۶۹۶، ۱۶ خرداد ۱۳۶۷، ش ۶۹۷، ۱۷ خرداد ۱۳۶۷، ش ۴۱۶۰، ۱۱ خرداد ۱۳۷۹ ش؛ رستگار پناه ، حسن، شاه‌کلید شهید بروجردی در حل غائله کردستان چه بود، تاریخ انتشار: دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۷  ، article.tebyan.net؛  رستمی، ابراهیم، گلشن یاران، نشر جمال، ۱۳۸۱ ش؛ رمضانی، عباس، یادگاران، تهران: روایت فتح، ۱۳۸۲ ش؛ ره‌یافتگان وصال، حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه، انتشارات مرکز فرهنگی سپاه، ۱۳۷۳ ش؛شیرازی، فاطمه، شاهد یاران، ۱۳۹۰ش؛ شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسول الله در دوران دفاع مقدس، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۴۰۰ ش؛ کیهان، ش ۱۵۱۶۶، ۳ مهر ۱۳۷۳، ش ۱۵۴۲۹، ۵ شهریور ۱۳۷۴، ش ۱۵۴۵۶، ۵ مهر ۱۳۷۴.

صادقی، رضا، آذربایجان غربی در جنگ با ضد انقلاب و دفاع مقدس، اطلس راهنما ـ۱۲: ، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۹۱ ش؛ صمدی، محمدعلی، یادگار سرداران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ ش؛ فتاحی، حسین، مسیح کردستان، قم: انتشارات سامیر، ۱۳۷۸ ش؛ همو، تکه‌ای از آسمان، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۱ ش؛ گروه نویسندگان، سنندج، «راهیان نور؛ ۲۷»، ناشر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش​های دفاع مقدس، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ محمود زاده، نصرت­الله، مسیح کردستان، تهران: انتشارات کنگره بزرگداشت سرداران شهید سپاه و ۳۶ هزار شهید استان تهران و بنیاد شهید انقلاب اسلامی، ج ۱،  1376 ش؛ موسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت، سیره​ شهدای دفاع مقدس۷، ارادت به اهل‌بیت، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ نوروزیان، میثم، یادنامه شهید علی صیاد شیرازی و ۱۱۰ فرمانده شهید دفاع مقدس، تهران، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش​​های دفاع مقدس، ۱۳۹۱ ش؛ قهرمان من/ شهید «محمد بروجردی»، تاریخ انتشار۰۸ بهمن ۱۴۰۲، defapress.ir؛ ظریفیان، غلامرضا، چریک اهل گفت‌وگو، بارگزاری ۸ خرداد ۱۴۰۲، یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۳، khabaronline.ir.

/ عبدالرضا خدادادی/

بروجردی، محمد

شناسه مدخل۶۴۲۴۵۸
شناسه مقاله۱۶۸۵
استانتهران
کارگروهدفاع مقدس
گروهشهدا و اشخاص
زیرگروهفرمانده قرارگاه و بالاتر (جانشین یا معاونین)
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشسه‌‌شنبه، ۱۴۰۴/۰۶/۲۵

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر